پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

being with u


I waited for so long

Outside myself
You see I was pretending
To be someone else
I was longing to see
Who I wanted to be

And I've been waiting on my own
I've been waiting for too long
Not strong enough to be with you


And I've been making up my world
I've been painting it with gold
Not strong enough to see you

نظرات 9 + ارسال نظر
مهدی هومن چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.shereparsi.persianblog.ir

خوش به حالت . خیلی دوست دارم این احساسات میهنی از من دور شه . چون می دونم در جایی هستم که داشتنش فایده ای نداره و کسانی که باید این احساس رو داشته باشند و برای مردم کار کنند ندارند . اما نمی دونم چرا می آد سراغم . البته با گذشت زمان داره از شدتش کاسته میشه . الان خیلی کمتر از 16 .17 سالگیمه ولی هست . یه موهبت بزرگی داری که این احساسات رو نداری و به انسانها توجه داری تا به مرزهای سیاسی.
خیلی ممنون از پیام زیبات قبلاً ازم انتقاد می کردی امیدوارم ادامه بدی . احتیاج دارم
در ضمن لطف می کنی اسم شاعر این شعر رو هم ذکر کنی . ممنون می شم

مهدی عزیز
نمیدونم برای نداشتن این حس میهن پرستی باید شکرگذار باشم یا متاسف اما خودم که هیچ حس تاسفی بابتش ندارم...
در ضمن این شعر متن ترانه too long هستش که خانم yael naim می خوننش. نمیدونم متن ترانه رو کی نوشته!

رهگذر پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 12:36 ق.ظ http://setareye-abii.blogsky.com/

but I think you are more strong than you think.

ممنونم رهگذر جان
راستش این شعر رو برای این گذاشتم که اگه دقت کنی همه افعالش گذشته هستند!!
گذشته ای که ... دیگه گذشته!!!

پسرآزاد پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 08:39 ق.ظ http://pesareazad.blogfa.com

دامون عزیز شعری زیبا بود
بله من جهان خودم را خواهم ساخت و آن را با طلا که برا یمن روح الهی است رنگ خواهم کرد
از کامنتت تو وبلاگم ممنون
من شما رو لینک کردم
..

ممنونم دوست عزیز
هم بابت کامنتت هم بابت لینک
من هم شما رو لینک کردم

کاپیتانی بدون هواپیما پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 02:40 ب.ظ

so nice

thanx capitan

مخلص!! پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 07:14 ب.ظ http://tabrizandme.blogfa.com/

دامون جان،یه دونه اش خوبه ،دو دونه اش با یک کیلو متر ،500 متر فاصله خوبه ،دیگه نه که سرتاسر بلوار مسلسل وار قوری ،انگاری کارخونه قوری هستش,قور قوری!
نتایج مسابقه بزودی اعلام خواهد شد.

راستی عکس این پست خوشمان آمد.

واللا اینم حرفیه!!!
دیییییییی
منتظریم
در ضمن خوشحالم که خوشتان آمد

دختر بهار شنبه 2 خرداد 1388 ساعت 05:15 ق.ظ

چه تلنگری!
مرسی

بهروز مدرسی دوشنبه 4 خرداد 1388 ساعت 03:56 ب.ظ http://www.oldpilot.ir

دامون عزیزم ... خوبی دخترم ؟ بحث جالبی رو مطرح کردی
من در خاطرات تحصیل در آمریکا نوشته بودم که : اون جا حتی استخر هاشون هم مختلطه .. اغلب جوان ها هم لخت وارد آب می شدند .. و دوش ها آب بدون حفاظ بود .. خیلی عادی حتی مایو ها را هم در می آوردند .. اصلآ هیچ کسی نگاه نمی کرد !! و این فقط ایرانی ها بودند .. که حریصانه به اندام و بدن خانم ها می نگریستند .. !! این آمار هم کاملآ گویاست .. خیلی عالی تحلیل کرده ای .. و من مانند آن پست مربوط به بکارت با شما موافقم ... من در عمرم یک دختر مثل شما دیدم که افکار جالب و بازی داشت .. اسمش حانی بود ( به قول خودش تنها حانی با ح !!) خوشحالم می بینم سرپایی .. چشمک

عمو مدرسی خیلی خیلی عزیزم
چقدر خوشحالم کردید که به اینجا سری زدید!!
خیلی دلم براتون تنگ شده. یه چند بار اومدم به سایت تا نصفه های پستهاتون رو هم خوندم اما نتونستم دووم بیارم و....
فکر می کنم باید زمان بیشتری بگذره تا دوباره بتونم با فکر باز خاطراتتون رو بخونم و لذت ببرم.
راستش خیلی علاقمند شدم با این حانی خانوم آشنا بشم...(چشمک)
در مورد تلفن هم با کمال میل تماس می گیرم. ممنونم که منو قابل و مورد اعتماد دونستید. وایییی که چقدر دلم براتون تنگ شده....
بازم مرسی

بهروز مدرسی سه‌شنبه 5 خرداد 1388 ساعت 11:14 ق.ظ http://www.oldpilot.ir

دامون عزیز و نازنین
به امید خدا قصد دارم یک پست از شخصیت حانی بنویسم .. او دختری بود که از دانش اموزی به مطبوعات علاقه نشون داد .. یه روز در نمایشگاه مطبوعات به من مراجعه کرد که آقا چگونه می تونم خبرنگار بشم ..!؟ بهش گفتم از همین حالا .. باورت نمیشه هنوز دیپلم نگرفته بود .. خانم های فوق لیسانس او را به عنوان سرپرست انتخاب کردند ..!! خیلی نابغه بود . همزمان در سه رشته دانشگاهی درس می خواند !! و در هر سه تا شاگرد اول بود . مادرش آرزو داشت دخترش در کنکوری شرکت کنه و ممتاز شناخته نشود . همزمان خلبانی ، غواصی را آموخت . زبان فرانسه و اسپانیایی رو اموخت و دکترا گرفت .. الان دکتر روانشناسه .. دو تا ساختمان بزرگ خریده و برای ده دقیقه صحبت 45 هزار تومان می گیره !! دختر نجیب و آزادی است .. می گفت چرا باید مرد ها بیایند خواستگاری !!؟ من خودم می روم خواستگاری پسر مورد علاقه ام !! تک دختر از خانواده بسیار مرفه است .. مثل دختر خودم دوستش دارم . حتمآ یک پست خواهم نوشت .. دوستت دارم

عمو جونم عجب اعجوبه ای بوده پس!!!!!!
اینهمه استعداد وقتی با پشتکار و شانس داشتن یک خانواده خوب و مرفه و حامی همراه باشند نتیجه اش واقعا درخشان میشه!! مثل همین حانی خانوم!
من که با کمال میل می یام و میخونم
منم خیلی دوستتون دارم
مواظب خودتون باشید

مخلص!! چهارشنبه 6 خرداد 1388 ساعت 08:15 ب.ظ http://tabrizandme.blogfa.com/

فک کنم قرار بود چراغ بکارند ،نشدّّ!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد