پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

بازهم شعر

با تو ممکن می شود انگار
تعلیق جهان
چشم گشوده ام انگار و
هستی برهنه است
از جامه ی زمان
تجسمی
و تجسدی
تو
اتفاق می افتی
با تمام کمال غیر ممکن دستهایت
هنوز
با عشق دیرآشنای همیشه ات

من تر از من

تمام دستهای توست

سهم من از احساس

تمام نگاه توست

سهم من از روز

...٬ این همه کیمیای حضور توست

که

کلمه را به شعر قادر می کند


* به جای سه نقطه نام هر کسی رو که دوست دارید زمزمه کنید.