پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

پرواز شامگاهی درناها

تنها آن کس که کارد می کشد اسحاق را بدست می آورد.

از دی تا دی

چقدر خوبه که آینده رو نمیشه دید!!
سال قبل یادته؟

۲۴ دی ۸۶!
امیدوار بودیم که امسال همچین شبی چطوری باشه!

و چطوری شد!

وجودت رو می خواستم اما حتی صدات رو هم از دست دادم!
امشب تنهام

تنهاترین موجودی که میتونی تصورش رو بکنی

پیچیده در شولای اشک

شکایت نمیکنم

خودم خواستم

زشت ترین تولدم رو چه خوب که هیچ دوستی تبریک  نگفت

زشت ترین تولدم بدون تو مبارک نیست

.........................................................................................

چرا نوشته های من این روزها فقط بوی زوال میده؟!
خسته ام

از دست خودم خسته ام



نظرات 9 + ارسال نظر
مهدی هومن چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 03:03 ب.ظ http://www.shereparsi.persianblog.ir

شاید من نتونم به درستی مفهوم کلمات شما رو درک کنم ولی از اونجا که این روزها واقعاً غمگین هستم از بین خطوط هر خطی می تونم میزان غم در اون متن رو تشخیص بدم .
برات آرزوی روزهای بهتری رو دارم

کامران شنبه 28 دی 1387 ساعت 07:22 ب.ظ http://dastechapi.persianblog.ir/post/20/

سلام عزیزم اگر تولدت است تولدت مبارک.من هم در همین زمستان لعنتی چشم نهادم و ودنیای مسخره امروز را دیدم.به روزم
خوشحال میشوم ببینی

دختربهار یکشنبه 29 دی 1387 ساعت 02:22 ب.ظ

سلام
بعد ار مدتها اومدم دوست قدیمی
اما سحر....
از وبلاگ تو متوجه شدم...همین الان...من هم سحر رو از طریق وبلاگش می شناختم.........

فریده سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام.تولدت هم مبارک.نمیدونم چرا اینقدر ناراحتی اما من هروقت از خودم خسته میشم یک کار جدید میکنم یک تصمیم تازه میگیرم.فقط برای خودم.

فریده جان ناراحت نیستم
دیگه از ناراحتی هم گذشته!!
منم دارم یه کار جدید میکنم٬ یه تصمیم جدید میگیرم که نه برای گرفتنش جسارت کافی دارم و نه برای نگرفتنش!!
ممنونم به خاطر تبریکت عزیزم
در ضمن من اصلا شعرت رو دریافت نکردم. برات هم پیام گذاشتم نمیدونم دیدی یانه؟!
به هر حال خوب شده که ندادمش به آقای مدرسی ظاهرا!!

فریده جمعه 4 بهمن 1387 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام.بله حق با شماست.الان نظرات پست (درد نوشتن) را دوباره خوندم. گویا شعرم نرسیده ولی مساله ای نیست بعدا با کمی تغییر دوباره میفرستم.موفق باشید.

دختربهار یکشنبه 6 بهمن 1387 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام
من منتظر پسته جدیدتم ها...:)

امیر محمود بازیار یکشنبه 6 بهمن 1387 ساعت 01:33 ب.ظ http://solea.blogfa.com

سلام خانوم دامون.
ببخشید اینجا مزاحم شدم.
یکم نگران شدم که چرا به سایت آقای مدرسی سر نمی زنید.
اومدم بپرسم.
متشکرم.

نظر لطف شماست
راستش....نمیدونم. حس میکنم که بهتره اونجا نیام دیگه!
آقای مدرسی مرد بزرگی هستند. خیلی به من لطف داشتند و دارند اما.... منم دلایل خاص خودم رو دارم.
بازم ممنونم که به فکرم بودید. خیلی برام ارزشمند بود

دامون یکشنبه 6 بهمن 1387 ساعت 05:35 ب.ظ

برای کسی که نخواسته کامنتش منتشر بشه:

راستش یه خورده گیج شدم!! اون وبلاگ رو رفتم و دیدم.ولی....واقعا چیزی نفهیمدم!!
...حالم رو که کاملا دارید میبینید. نیازی به توضیح نیست!!
...منتظر حرفهات هستم.
راستش واقعا گیج شدم...

حسین یکشنبه 13 بهمن 1387 ساعت 08:51 ق.ظ http://h_power.persianblog.ir

این دی تا اون دی قشنگترین دورانت میتونه باشه ولی لگه تو بخوای!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد